در این مقاله به بیان گفتاری از شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینی بهشتی درباره حرمت موسیقی است میپردازیم.
ایشان این بیان را در سالیان حضور خود در آلمان (1349 ـ 1343) به عنوان امام مسجد و مرکز اسلامی هامبورگ و در پاسخ به پرسشی که از ایشان در اینباره شده فرمودهاند.
قبل از اینکه نظر اسلام را درباره موسیقی توضیح بدهم، لازم است این نکته را یادآوری کنم که در آیات قرآن کریم و همچنین در روایات، کلمه موسیقی یا موزیک یا معادل آن از کلمات عربی سراغ ندارم؛ در قرآن کریم که قطعاً نیست و در روایات هم تا آنجا که در خاطرم هست، سراغ ندارم. فقهای ما وقتی میخواستند درباره حکم موسیقی در اسلام صحبت کنند، مطلب را تحت عنوان حکم «غنا» در اسلام از یک طرف و همچنین حکم «آلات لهو» از طرف دیگر مطرح کردند. در کتابهای فقهی، یک جا بحث درباره غنا و در کنار آن بحث درباره آلات لهو دیده میشود.
کلمه «لهو» در چند جای قرآن کریم آمده است. از جمله در سوره جمعه که شاید شنیده باشید:
«وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِماً » (سوره جمعه، آیه 11).
روش گروهی از مسلمانهای سست ایمان این بود که در هنگام نماز جمعه و موقعی که پیغمبر (صلی الله علیه وآله) مشغول خطبه بود، اگر صدای ساز و نوا در بیرون از مسجد بلند میشد یا صدای طبل کاروان تجارتی که از بیرون مکه رسیده بود، به گوششان میرسید برای تماشای بساط طربی که آنجا بود یا برای اینکه فرصت از دستشان نرود برای معامله با کاروان، قبل از اینکه دیگران به این قافله و کاروان تجاری برسند از پای خطبه پیغمبر (صلی الله علیه وآله) که در نماز جمعه ایراد میکرد پا میشدند و میرفتند. در این آیه از این افراد انتقاد شده است و میافزاید: «قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِّنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ.»
شما نباید به عنوان تجارت و کارهای تجارتی یا به عنوان تفریح و سرگرمی از پای خطبه پیغمبر در نماز جمعه بلند شوید و بروید؛ زیرا سودی که خدا در سنتهای خود برای مردم با ایمان و درستکار مقدر و مقرر کرده، به مراتب از سودی که شما از حضور در مراسم شادی و طرب و یا لهو و سرگرمی یا پیشدستی در تجارت یا کاروان تازه رسیده نصیبتان میشود، بیشتر است.
غالباً اینطور گفتهاند که منظور از لهو در اینجا همان صدای شیپور و نقاره و طبل و اینجور چیزهایی بوده که کاروانهای تجارتی معمولا وقتی از بیرون وارد شهر میشدند، میزدند تا مردم خبر بشوند که این قافله تجارتی وارد شهر شده و برای معامله با قافله بیایند. حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو.
اما از این آیه نمیشود برای حرام بودن موسیقی و حرام بودن لهو استفاده کرد. حتی میشود گفت که آیه در صدد این است که بگوید چرا اینها نماز پیغمبر را ترک کردند و رفتند، همینطور که با استفاده از این آیه نمیشود گفت که تجارت حرام است.
در چند آیه دیگر از قرآن کلمه «اللغو» آمده و بعضی از فقها «لغو» را هم همان «لهو» معنی کردهاند و در آن آیات هم از لغو نکوهش شده اما باز در حرام بودن لهو استفاده نمیشود.
در سوره مؤمنون در آیه سوم در صفات مومنان گفته میشود:«وَالَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ » آنها کسانی هستند که از لغو یعنی از لهو اعراض میکنند. «لغو یعنی بیهوده و لهو یعنی سرگرمی. مومنان کسانی هستند که از بیهوده روی میگردانند.»
در آیه 72 از سوره فرقان در صفات بندگان پاک گفته میشود:«وَالَّذِینَ لَا یَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَاماً » آنها که به باطل شهادت نمیدهند و یا در مجالس باطل شرکت نمیکنند و وقتی که از کنار لغو میگذرند با بزرگواری از کنار آن میگذرند.
یا در آیه 55 از سوره قصص:« وَإِذَا سَمِعُوا اللَّغْوَ أَعْرَضُوا عَنْهُ »وقتی که لغو به گوش آنها میخورد اعراض میکنند و روی میگردانند.
این آیات، خواه «لغو» به معنی «لهو» و خواه «لغو» بهمعنی «لغو» باشد و یا اصلا معنی مستقلی داشته باشد، ظاهر مطلب این است که از این آیات در اثبات حرمت موسیقی نمیتوان استفاده کرد.
بنابراین میتوان گفت که در آیات قرآن کریم آیهای که بتوانیم از آن حرمت موسیقی و بهطور کلی حتی حرمت لغو و حتی حرمت غنا را استفاده کنیم، موجود نیست.
روایات بسیاری درباره غنا هست که از این روایات کم و بیش برای حرمت غنا استفاده میشود. روایاتی هم درباره ساز زدن، تنبور زدن و اینجور چیزها هست که به آنها آلات طرب و آلات لهو گفته میشود. این روایات هم کم و بیش بر حرام بودن استفاده از این وسایل دلالت میکند و این روایات هم در میان کتب شیعه و هم در کتب اهل سنت موجود میباشد. درباره این روایات باید اجمالا گفت که این روایات میخواهد بگوید غنا و همچنین استفاده از آلات طرب حرام است.
بعضی از فقها اینطور استنباط کردهاند که این روایات نمیخواهد بگوید که موسیقی به طور کلی حرام است بلکه اینها میخواهد بگوید، این بساط مجالس لهو و لعب، اینبساط مجالس خوشگذارنی که در زمان امامان معصوم (علیهم السلام) و در زمان پیشوایان اسلامی بوده، مجموعاً حرام است.
این مجالس، مجالسی بوده که در آن خوانندگی به عنوان نمک آش استفاده میشده، یعنی خوانندگی و نوازندگی برای تشویق شرکت کنندگان به گناهان دیگر بوده است. اصلاً این نوع خوانندگی و نوازندگی به این معنا که در آن مجالس زنان با مردان شرکت میکردند و مجالس، مجالس عیاشی، هوسرانی، هرزگی، زنا، فسق و فجور بوده و ترانههایی که تشویق کننده به این کار بوده، حرام است.
هر آوازه خوانی و هر نوازندگی حرام نیست. آن نوع از آوازه خوانی و آن نوع از نوازندگی که شنونده یا حاضران در یک مجلس را به گناه میکشاند و اهتمام آنها را به رعایت قوانین پاکی و تقوی ضعیف میکند و اراده آنها را برای گناه نکردن و به گناه آلوده نشدن سست میکند و آنها را به شرکت در فساد و گناه تشویق میکند، این نوع موسیقی حرام است. اما اگر آوازهخوانی یا حتی موسیقی هست که این اثر را ندارد، حرام نیست. این رأی برخی دیگر از دانشمندان و فقهاست که این روایات را اینطور فهمیدهاند. بنابراین درباره موسیقی در اسلام میتوان اینطور گفت که هر نوع آوازه خوانی و هر نوع موسیقی که شنونده را به شهوترانی و مخصوصاً به بیپروایی در گنهکاری میکشاند و شنونده را برای ارتکاب فسق و فجور و کارهای خلاف عصمت و پاکی و تقوی بیپروا میکند و انگیزههای شهوت را در او چنان برمیانگیزد تا در ارتکاب گناه، خدا، قانون خدا، تعالیم پیغمبران، رعایت پاکی و تقوی و رعایت ارزشهای عالی انسانی را ولو موقتاً فراموش کند در اسلام حرام است اما نمیشود گفت که آوازه خوانیها و موسیقیهای دیگر بهطور مسلم در اسلام حرام شده است.
حالا توجه میکنید به اینکه حتی کلمه لهو و به خصوص کلمه لغو هم چقدر با این نوع موسیقی مناسب است. در کلمات فقها گفته میشود: «اللهو ما ینهی عن ذکرالله؛ لهو آنی است که آدمی را از یاد خدا غافل کند».
این «از یاد خدا غافل کردن»، میخواهد مرحله خاصی از غفلت از یاد خدا را بیان کند و آن مرحله خاص این است که آدم با ایمان، هر وقت با گناهی و لغزشی روبهرو میشود، خودبخود به یاد خدا میافتد. اینکه چون این کار حرام است و خدا گفته نکن، پس نکنم. این حالت که برای یک انسان با ایمان در برخورد با گناه دست میدهد یکی از ضامنهای موثر در حفظ پاکی و فضیلت در مردم است.
اصلا یکی از مهمترین ارزشهای ایمان این است که ایمان، پلیس باطن است. وقتی انسان تک و تنها هم نشسته و با گناهی روبهرو میشود، ایمان درونی و وجدان الهی بر او نهیب میزند که خدا ناظر اعمال توست «نکن» این نوع توجه به خدا از مهمترین ارزشهای تربیتهای دینی است.
بنابراین خودبهخود آن نوع موسیقی و آن نوع از آوازهخوانی که در آدمی این توجه را ضعیف کند تا آن حد که انسان وقتی با گناه روبهرو میشود اصلا دیگر یادش نباشد که خدایی هست و بیپروا گناه کند و حتی با شوق و رغبت به گناه آلوده شود، البته حرام است.
من فکر میکنم که اگر هیچ آیه و هیچ روایتی هم در اینباره نبود و فقط ما بودیم و تعالیم اسلام و بلکه تعالیم ادیان درباره ارزش ایمان، استنباط میکردیم که این نوع موسیقی حرام است.
بسیاری از ترانههایی که مخصوصاً زنهای ترانهخوان میخوانند، وقتی در مجلسی خوانده میشود و عدهای را در ارتکاب گناه بیاختیار میکند، این نوع آوازهخوانی و ترانهخوانی حرام است. بنابراین آن نوع موسیقیها، آن نوع ترانهها، نوازندگیها و خوانندگیها که در شنونده این اثر را بگذارد که او را در ارتکاب گناه بیپروا کند به طوری که در برخورد با گناه اصلاً یاد خدا نباشد یا یاد خدا برایش آنقدر ضعیف شده باشد که او را نتواند از گناه باز بدارد و این ضعف و این تضعیف یاد خدا نتیجه این خوانندگی و نوازندگی باشد، چنین خوانندگی و چنین نوازندگی که این اثر تضعیف کننده ایمان و پروای از گناه را داشته باشد، حرام است.
اخذ:تبیان
کلمات کلیدی: